نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





فرق من و تو...

گفتي عاشقمي،گفتم دوستت دارم.

گفتي اگه يه روز نبينمت ميميرم،گفتم من فقط نارارحت ميشم.

گفتي اگه يه مدت نبينمت دق مرگ ميشم،گفتم من دلتنگ ميشم.

گفتي به جز تو به كسي فكر نميكنم،گفتم اتفاقا من به خيلي ها فكر ميكنم.

گفتي تا ابد تو قلب مني،گفتم فعلا تو قلبم جا داري.

گفتي تو همه كس مني،گفتم تو عشق مني.

گفتي قسم ميخورم كه هيچوقت تنهات نذارم،گفتم من فقط قول ميدم كه تنهات نذارم.

گفتي عهد ميبندم تحت هر شرايطي كنارت بمونم،گفتم من تا آخرش كنارتم.

گفتي اگه بري با يكي ديگه من خودمو ميكشم،گفتم اما اگه تو بري با يكي ديگه،من فقط دلم ميخواد طرف رو خفه كنم.

گفتي...........،گفتم..........

حالا فكر كردي فرق ما اينهاست؟؟؟؟؟نه!!!!

فرق ما اينه كه: تو دروغ گفتي، من راستشو...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:47 | |







غزل مرگ

امشب از درد جدایی به لب آمد جانم

غزل مرگ در آغوش اجل می خوانم

سینه ام تنگ و گلو بغض غریبی دارد

یا رب از کار دل و دهر و فلک حیرانم

شب پایان من است امشب و ایام فراق

به جهنم روم از آتش عشقش ، دانم

من اسیر لب و لعل و خط و خالش گشتم

نرود یاد من از یاد که جاویدانم

فتنه ی عشق گریبان من خسته گرفت

مست چشم و نگهش سست نمود ایمانم

سخن تلخ مکن از تلخی هجران باشد

منم امروز که از دست دلم ویرانم

دوستانم همه رفتند و منم خواهم رفت

که مرا چند صباحی به جهان مهمانم

هادیا ، پند رفیقان همه از خوبی نیست

چه بسا دوست که شاد است از این پایانم

 






[+] نوشته شده توسط ابوذر در 22:30 | |







دو خط موازی...

دو خط موازي زائيده شدند . پسرکي در کلاس درس آنها را روي کاغذ کشيد



آن وقت دو خط موازي چشمشان به هم افتاد


و در همان يک نگاه قلبشان تپيد

و مهر يکديگر را در سينه جاي دادند


خط اولي گفت




ما ميتوانيم زندگي خوبي داشته باشيم

و خط دومي از هيجان لرزيد

خط اولي گفت و خانه اي داشته باشيم در يک صفحه دنج کاغذ

من روزها کار ميکنم.ميتوانم بروم خط کنار يک جاده دور افتاده و متروک شوم ، يا خط کنار يک نردبام


خط دومي گفت : من هم ميتوانم خط کنار يک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، يا خط کنار يک نيمکت خالي در يک پارک کوچک و خلوت



خط اولي گفت : چه شغل شاعرانه اي و حتما زندگي خوشي خواهيم داشت


در همين لحظه معلم فرياد زد : دو خط موازي هيچ وقت به هم نمي رسند

و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازي هيچ وقت به هم نمي رسند


دو خط موازي لرزيدند . به هم ديگر نگاه کردند . و خط دومي پقي زد زير گريه . خط اولي گفت نه اين امکان ندارد حتما يک راهي پيدا ميشود . خط دومي گفت شنيدي که چه گفتند . هيچ راهي وجود ندارد ما هيچ وقت به هم نمي رسيم و دوباره زد زير گريه


خط اولي گفت : نبايد نااميد شد . ما از صفحه خارج ميشويم و دنيا را زير پا ميگذاريم . بالاخره کسي پيدا ميشود که مشکل ما را حل کند

خط دومي آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بيرون خزيدند از زير کلاس درس گذشتند و وارد حياط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهاي دو خط موازي شروع شد


آنها از دشتها گذشتند


از صحراهاي سوزان

از کوهاي بلند

از دره هاي عميق

از درياها

از شهرهاي شلوغ

سالها گذشت وآنها دانشمندان زيادي را ملاقات کردند


رياضي دان به آنها گفت : اين محال است .هيچ فرمول رياضي شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چيز را خراب ميکنيد



فيزيکدان گفت : بگذاريد از همين الان نااميدتان کنم .اگر مي شد قوانين طبيعت را ناديده گرفت ، ديگر دانشي بنام فيزيک وجود نداشت



پزشک گفت : از من کاري ساخته نيست ، دردتان بي درمان است



شيمي دان گفت : شما دو عنصر غير قابل ترکيب هستيد . اگر قرار باشد با يکديگر ترکيب شويد ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد



ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترين موجودات روي زمين هستيد رسيدن شما به هم مساويست با نابودي جهان . دنيا کن فيکون مي شود سيارات از مدار خارج ميشوند کرات با هم تصادم مي کنند نظام دنيا از هم مي پاشد . چون شما يک قانون بزرگ را نقض کرده ايد



فيلسوف گفت : متاسفم ... جمع نقيضين محال است

و بالاخره به کودکي رسيدند کودک فقط سه جمله گفت


شما به هم مي رسيد

نه در دنياي واقعيات

آن را در دنياي ديگري جستجو کنيد


دو خط موازي او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهايشان ادامه دادند


اما حالا يک چيز داشت در وجودشان شکل مي گرفت



آنها کم کم ميل رسيدن به هم را از دست مي دادند

خط اولي گفت : اين بي معنيست

خط دومي گفت : چي بي معنيست ؟

خط اولي گفت : اين که به هم برسيم

خط دومي گفت : من هم همينطور فکر ميکنم و آنها به راهشان ادامه دادند


يک روز به يک دشت رسيدند . يک نقاش ميان سبزه ها ايستاده بود و بر بومش نقاشي ميکرد




خط اولي گفت : بيا وارد آن بوم نقاشي شويم و از اين آوارگي نجات پيدا کنيم

خط دومي گفت : شايد ما هيچوقت نبايد از آن صفحه کاغذ بيرون مي آمديم

خط اولي گفت : در آن بوم نقاشي حتما آرامش خواهيم يافت

و آن دو وارد دشت شدند و روي دست نقاش رفتند و بعد روي قلمش


نقاش فکري کرد و قلمش را حرکت داد


و آنها دو ريل قطار شدند که از دشتي مي گذشت و آنجا که خورشيد سرخ آرام آرام پايين مي رفت سر دو خط موازي عاشقانه به هم رسيدند


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 21:46 | |







کوچه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه
جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و درآن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران
است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پيش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نه رميدم نه گسستم
بازگفتم كه تو صيادي و من آهوي
دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي دردامن اندوه كشيدم
نگسستم نرميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم

 


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 16:18 | |







http://www.salijoon.info/mail/871106/1.jpg


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 16:14 | |







خسته شدم.

هی با توام که بی خبر ، دلو سپردی به سفر

منو گذاشتی با دلم بی یه نشونی ، در به در

من با توام ، رفتی کجا ، آهای غریبه آشنا

چه ساده از من ، تو بریدی ، بستی دلو به جاده ها

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

نازتو من نمی خرم

انگار نه انگار که یه روز ، خاطره هامون یکی بود

قول و قرارمون یکی ، حال و هوامون یکی بود

هنوز گل های خشک تو ، رو طاقچه ی اتاقمه

عطر حضور تو ولی تو لحظه های من کمه

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

نازتو من نمی خرم

تو نیستی و صدات هنوز ، مرهم زخم های منه

ترانه ی نگاه تو ، مونس شب های منه

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 16:9 | |







نیمکت خاطرات....

از کنار نیمکت خاطره ها می گذرم....

 

سکوت می نوازد...
و درخت شاهد باران عشقم....
 
با ترانه باد می خواند...
 
دستم گم کرده راهش را ....
بی جهت در جیبم می خزد....
پاهایم سنگین اند...
 
بار غمی به دوش دارم...
 
با هر گامم...
 
زیر پاهایم صدای خش خش رنج پاییز را می شنوم....
و اشکهایم را پشت سر می گذارم...
در بدنم جریان دارد حضورش....
اما با چشمم چیزی جز فاصله نیست...
 
با خود می گویم...
به کجا می روم....
ان چه می جویم چیست؟؟؟؟
در فکر هستم...
من و او اینجا و ناگهان...
با هق هقم دیگر نواختی نیست...
هوا سرد است وتنها می گریم....
به یاد شبی که با او خندیدم....
اه من در کنار او و حضورش....
عاشقانه زیر باران رقصیدم....
و عطر نابش را بوییدم....
خندیدم... 

از غم چشمهایم رنجیدم...
همه را پوستم گواهی می دهد...
عاشقانه .بی ترس.بی ارز....
زیر بوسه های اسمان...
 
دستهایم را گرفت....
 
محو گرمای وجودش بودم که...

در دلم عشقی جاودان را نوشت...
جلوی این نیمکت....
به درخت شاهد چشم میدوزم
 
تکرار می کنم بودنش را...
و از نبودنش اینجا تنها می سوزم....
باد سردی می وزرد...
دستهایم گم می شوند در جیبم...
و تنها به تنهاییش و تنهاییم می اندیشم....
چشم های خسیم را می بندم...
و چشمهای زیبایش را می بینم....


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 15:39 | |







خداییش بد منو تنها گذاشتی...

خداییش این طوری بود حال و روزم

خداییش حقمه اگه بسوزم؟؟؟؟

من و از دست حرفات خسته کردی...

خداییش بد منو وابسته کردی...

اخه تو مشکلم رو می دونستی...

خداییش تو می خواستی می تونستی...

جواب مهربونیمو ندادی...

نگو نه قدرمو نمی دونستی...

منو از دست حرفات خسته کردی...

خداییش بد منو وابسته کردی...

جوانیمو ازم راحت ربودی...

خداییش اون که می گفتی نبودی...

انصافا تو رفاقت کم گذاشتی...

من عاشق رو اصلا دوست نداشتی...

دل تنهام که رسما با تو بود

خداییش مشکل از من یا تو بود...

حالا که رفتیو از من جدایی....

سوالم اینه حقم بود خدایی؟؟؟؟

خداییش حقمه تو اوج دردم....

پیشم باشی و دنبالت بگردم...

بهم عاشق شدن رو یاد دادی...

خداییش ساده بودم میدونستم....

زیادی تو رو سر تر میدونستم...

منو از دست حرفات خسته کردی....

خداییش بد منو وابسته کردی....

جوانیمو ازم راحت ربودی...

خداییش اون که می گفتی نبودی...

من عاشق رو تو تنها گذاشتی...

اصلا چی شد رو عشقم پا گذاشتی؟؟؟

خداییش یادتم هر جا که باشم...

خداییش عشقمی اگه نباشم....

منو به بدترین شکل جا گذاشتی...

خداییش بد منو تنها گذاشتی...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 15:33 | |







خسته شدم

هی با توام که بی خبر ، دلو سپردی به سفر

منو گذاشتی با دلم بی یه نشونی ، در به در

من با توام ، رفتی کجا ، آهای غریبه آشنا

چه ساده از من ، تو بریدی ، بستی دلو به جاده ها

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

نازتو من نمی خرم

انگار نه انگار که یه روز ، خاطره هامون یکی بود

قول و قرارمون یکی ، حال و هوامون یکی بود

هنوز گل های خشک تو ، رو طاقچه ی اتاقمه

عطر حضور تو ولی تو لحظه های من کمه

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم

نازتو من نمی خرم

تو نیستی و صدات هنوز ، مرهم زخم های منه

ترانه ی نگاه تو ، مونس شب های منه

خسته شدم از این به بعد ، اسمتو من نمی برم

می خوای بیا ، می خوای نیا ، نازتو من نمی خرم


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 20:36 | |







باز به دنبال پریشانیم!

با همه بی سروسامانیم
باز به دنبال پریشانیم .
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیم .
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم .
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیم .
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانیم .
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانیم .
حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانیم .
آه ! به کجا می کشیم خوب من ؟
پا نکشانی به پریشانیم !
 
 


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 20:34 | |







یه عاشق تنها..

چقدر باید بشکنم تا تو اروم بگیری....

دل زمن بریده ای..

پرسیده ای از من

دل گم کرده ای یا به دیگری دل سپرده ای

هیچ کس عاشقت انگونه که من بودم نیست و نخواهد بود

شریک لحظه های تنهایی ام نشدی

حد اقل در فضای بی کرانه هستی شریک ارزویم باش

ارزویی که داشتن تو هنوز هم ارزویش خواهد بود و به یادگار خواهد ماند

خواستن تو با درد فراق همراهه

که برای قلب کوچیک من خیلی زیاده

در بی نهایت کوچه پس کوچه های خاطرات اشفته و پریشان خاطر به انتظارم

انتظار

انتظاری دردناک

فردا

فردا نیامده مگر فرقی با کنونم دارد

فردا مگر از امروز رنگین تر است

نمی دانی که برای ثابت نگه داشتن احساس کهنه ام چه خون دلها که نخورده ام

می دانی رسوای زمانه شدم

خیالی نیست در این پیچ و خم بودن و نبودنت

از بخت بد من شریانم هنوز در جریانه در بیکرانه ی حسرت و افسوسی که تو برایم به ارمغان گذاشتی

تاب و تب زیستن هم ندارد

نفس کشیدنم انگار زوره وفتی نباشی مگه هوایی هم برای نفس کشیدن هست


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 20:32 | |







من تو را هدیه می دهم..

من تو را به کسی هدیه می دهم که عاشق تر باشد...

 

و از من برای تو مهربان تر...

 

من تو را به کسی هدیه می دهم...

 

که صدای تو را از دور....

 

در خشم...

 

در مهربانی....

 

در دلتنگی...

 

در خستگی....

 

در هزار همهمه ی دنیا....

 

یک و تنها بشناسد....

 

من تو را به کسی هدیه می دهم.....

 

که راز معصومیت گل مریم....

 

و تمام سخاوت های این دل معصوم دریایی را بداند...

 

و ترنم دلپذیر هر اهنگ....

 

هر نجوای کوچک....

 

برایش یک خاطــــــره باشد.....


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 20:31 | |







فلسفه ازدواج

مقدمه

ازدواج در جوامع بشري البته با شيوه‌ها و طريقه‌هاي متفاوت اجتماعي و حقوقي و جود داشته، اما اين امر در اسلام جدي گرفته شده و زير بناي زندگي  اجتماعي دانسته شده‌است از جمله براي حفظ نسب و قانون‌مند شدن و مشروعيت بخشيدن رابطه جنسي مرد و زن، مهم مي‌باشد. زيرا اين امر حفظ ثبات و ارزش‌هاي اجتماعي را مستحکم نگه‌ مي‌دارد. بر علاوه اين که ازدواج يک امر اجتماعي است، يک امر حقوقي نيز مي‌باشد.

در عصر ما، چنان که در هر عرصه ديگرگوني و پيچيدگي‌هاي در جامعه رونما گرديده‌است بناءً مساله ازدواج هم گاهي در مسير اين تحولات، نگران کننده مي‌شود از اين روي، در اين مقاله به ارزش حقوقي و اجتماعي ازدواج از نظر شرع اسلام، توجه شده و احکام اسلامي را نيز در باره حدود و محدويت‌هاي ازدواج بيان کرده‌است.

مبحث اول

تعريف ازدواج

 نکاح در لغت به معناي ضم (پيوستن) است و در اصطلاح حقوقي چنين تعريف مي‌شود: «نکاح قراردادي است که به موجب آن زن و مرد در زندگي با يکديگر شريک و متحد شده، خانواده‌اي را تشکيل مي‌دهند.»(1)

بعضي از حقوقدانان اسلامي  اين طور تعريف کرده‌اند: «نکاح عقدي است که به هر يک از زوجين حق استمتاع از ديگري را به وجه مشروع مي‌دهد.»(2)

نکاح يا ازدواج در قانون مدني بسياري از کشورها از جمله قانون مدني ايران و فرانسه تعريف نشده‌است گرچه ممکن است، تصور شود بداهت امر، مقننن را از تعريف بي نياز کرده ولي شايد متنوع بودن آثار و نتايج نکاح وروشن نبودن عناصر اصلي آن مقنن را از تعريف اين امر حقوقي مهم منصرف کرده‌باشد  اما قوانين بعضي از کشورهاي اسلامي ازدواج را تعريف کرده‌اند. چنانچه ماده 60 قانون مدني ما ازدواج را چنين تعريف کرده‌است: «ازدواج عقدي است که معاشرت زن ومرد را به مقصد تشکيل فاميل، مشروع گردانيده حقوق و واجبات طرفين را به وجود مي‌آورد.»(3)

فلسفه ازدواج

اسلام به اين جهت ازدواج را تشويق وترغيب مي‌کند که برآن آثاري مرتب است که روابط نيک اجتماعي فرد وجامعه ونوع انساني را شکل و معنا بخشيده و زندگي آدمي را قاعده‌مند مي‌سازد:

1- غريزه جنسي نيرومند‌ترين وشديدترين غريزه انساني است که همواره انسان را برآن مي دارد که براي ارضاي آن جولانگاهي پيدا کند. اگر در صورتي درست هدايت نشود سبب نابساماني‌هاي رفتار فردي و اجتماعي در جامعه مي‌شود.

بنابراين ازدواج و انتخاب همسر نيکوترين راه طبيعي و مناسب‌ترين جولانگاه سودمند براي اشباع غريزه جنسي است، چنانچه خداوند مي‌فرايد: «ومن آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجالتسکنوا اليها بينکم مودة ورحمة.»(4)

از نشانه‌هاي قدرت وحکمت خداوندي که براي تان از جنس خودتان همسران آفريد تا بدانان انس و الفت گيرند و وسيله آنها  آرامش روحي و جسمي بيابد و در بين شما مودت و رحمت و مهر قرار داد، بي‌گمان در اين مطلب دلايل و نشانه‌هايي است براي کساني که تفکر و تامل پيشه کنند.

2- ازدواج نيکوترين وسيله است براي صاحب فرزند شدن و کثرت زاد و ولد  واستمرار زندگي و حفظ نسب که اسلام بدان بسيار اهميت مي‌دهد و حفظ آن را خواهان است. چنانچه پيامبر(ص) فرموده: «با زناني ازدواج کنيد که مهربان و زاينده باشند، زيرا در روز قيامت من با کثرت و فراواني شما بر پيامبران مباهات مي‌کنم و افزوني مي‌طلبم.» ازدواج براي تداوم نسل، پرورش کودک و حفظ نسب امري است مهم که بايد حفظ شود.

3- بي‌گمان غريزه پدري و مادري است که سبب به وجود آمدن کودک و رشد وتکامل مي‌شود و اين غريزه پدري و مادري نسبت به کودک با ازدواج است که تحقق مي‌يابد.

4- احساس مسوليت در ازدواج و تحمل بارآن ومراعات حال فرزندان، انسان را به کار و کوشش وا مي‌دارد و او را ناچار مي‌سازد که استعداد خويش را به کار اندازد و شايستگي‌هاي خود را نيرو بخشد و براي انجام وظايف، تکاليف و مسوليت‌هاي خويش قيام کند و به تلاش وجدوجهد پردازد، که درنتيجه آن درآمد سرانه و توليد و ثروت افزايش مي‌يابد. و مردم وادار مي‌شوند که خيرات و منافع و بهره‌هايي که خداوند در طبيعت  نهاده است استخراج کنند و از آن بهره گيرند.

5- ازدواج سبب مي‌گردد که کارهاي خانه و خانواده به گونه‌اي تقسيم شود که کارهاي دروني و بيروني خانه نظام و سامان گيرد و مسوليت مرد و زن در کارهاي مربوط به هرکدام مشخص و معين گردد.

6- پيوند خانواده و تقويت رشته مهر و محبت بين خانواده‌ها و استحکام رابطه اجتماعي که ازثمرات ازدواج است مورد تاييد و تحسين و حمايت اسلام مي‌باشد زيرا جامعه که پيوند بين افراد آن بر اساس محبت باشد آن جامعه نيرومند و خوشبخت و سعادت خواهد بود.

7- روزنامه الشعب مصري به تاريخ 6/6/1959گزارش سازمان ملل متحد را انتشار داده و در ضمن آن آمده بود، کساني که ازدواج مي‌کنند بيشتر ازکساني که ازدواج نمي‌کنند، عمرطولاني دارند کساني که ازدواج  نمي‌کنند خواه بيوه باشند يا از طلاق استفاده کرده و همسر دارند عمر مي‌کنند در آن گزارش آمده بود: که مردم در همه نقاط جهان با ازدواج درسن پايين روي آورده‌اند و عمر ازدواج کنندگان طولاني‌تر مي‌باشد اين گزارش سازمان ملل براساس بررسي و تحقيقات و آمار بود که در خلال سال 1958 در سراسر جهان به عمل آمده و با توجه بدين آمارها درگزارش آمده‌است مرگ و مير در بين ازدواج کنندگان زن و مرد کمتر بوده از اوسط مرگ و مير در بين زنان و مرداني که ازدواج نکرده‌اند و اين نسبت در سنين مختلف عمر محفوظ بود. و گزارش چنين ادامه مي‌يابد: بنابراين مي‌توان گفت که از نظر تندرستي ازدواج براي زن و مرد مفيد مي‌باشد تا جايي‌که خطرات زايمان بسيار ناچيز شده و ديگر زندگي ملت‌ها را تهديد نمي‌کند و مشکلي ايجاد نمي‌نمايد. سپس در گزارش آمده‌است: که اوسط سن در سراسر جهان امروز بيست‌وچهار سال براي زنان وبيست‌وهفت سال براي مردان مي‌باشد. و چند سال است که متوسط سن ازدواج براي زنان و مردان، بالاتر رفته و بيشتر شده‌است.(5)

مبحث دوم

حکم ازدواج ازنظر شرع اسلامي

الف) ازدواج واجب

براي کسي که قدرت ازدواج و تمايل روحي بدان دارد ازدواج واجب مي‌باشد و چنين کسي بايد ازدواج کند، چون حفظ و صيانت نفس و پرهيز از حرام و اعمال ناشايست واجب است.

قرطبي گويد: کسي که قدرت و استطاعت ازدواج دارد و نگران روح و دين خود مي‌باشد اين نگراني از وي رفع نمي‌شود، مگر اين‌که ازدواج کند و ازدواج براي او در اين مدرک واجب است و کسي در آن اختلاف ندارد اگر کسي آرزومند ازدواج بود ولي از پرداخت هزينه ازدواج و مخارج همسر خود ناتوان و عاجز بود، اين گفته خدا شامل حال او مي‌شود. چنانچه خداوند(ج) مي‌فرمايد: «کساني که نمي‌توانند ازدواج کنند تازماني که خداوند از فضل و رحمت و بخشش خود، آنان را بي‌نياز مي‌کند بايد طريق عفت و پاکدامني پيش گيرند.» اين گونه اشخاص بايد فراوان روزه بگيرند، چون گروه محدثين از ابن مسعود روايت کرده‌اند که پيامبر(ص) گفت: «اي طبقه جوانان، هرکس از شما قدرت و توانايي زناشويي دارد و مي‌تواند ازدواج کند، او بايد ازدواج کند، زيرا ازدواج او را از چشم‌چراني حرام و ارتکاب فحشا، باز مي‌دارد. و هرکس نتواند ازدواج کند، و از عهده مخارج آن برنيايد بر وي است که روزه بگيرد و به وسيله روزه گيري قدرت شهواني و نفساني خويش را فرونشاند وروزه براي او بهترين وسيله است و به منزله اخته شدن مي باشد.»(14)

ب) ازدواج مستحب

اگر کسي آرزومند ازدواج بود و توانايي و استطاعت آن را نيز داشت ولي اين نگراني را ندارد که مرتکب گناه و کارهاي ناشايست شود در اين صورت ازدواج براي او مستحب است نه واجب و ازدواج براي او بهتر است از اين‌که انزوا گيرد و به عبادت پردازد، چون رهبانيت و ترک دنيا و اعراض از لذايذ آن به هيچ وجه در اسلام نيست. طبراني از سعد بن ابي وقاص روايت کرده‌است که پيامبر(ص) گفت:

«خداوند به جاي ترک دنيا و اعراض از لذايذ آن که با سرنوشت انسان سازگارنيست، دين آسان و سهل و ساده و سازگار با سرشت انساني را به ما بخشيده‌است.»

بيهقي به روايت ازابن امامه گويد: «پيامبر(ص) فرمود ازدواج کنيد چون با کثرت شما بر پيامبران و ملت‌هاي ديگر فزوني مي‌طلبم و مباهات مي‌کنم و مانند نوانيان طريقه رهبانيت و ترک دنيا و اغراض از لذايذ آن را اختيار نکنيد.» عمر به ابوالزوايد گفت: تنها دو چيز مي‌تواند مانع ازدواج گردد: «عجز و ناتواني يافسق و فجور» ابن عباس گويد: «وقتي عبادت عبادت کننده، کامل است که ازدواج کرده‌باشد.»(15)

ج) ازدواج حرام

کسي که در امر زناشويي وتحمل هزينه ازدواج ونفقه همسردچاراختلال گردد وبرآن قدرت واستطاعت نداشته وعلاقه وميل شهواني دروني نباشد، ازدواج براي او حرام است.

قرطبي گويد: هرگاه شوهربداند که او از نفقه و هزينه زندگي همسرش يا از پرداخت مهريه و کابين يا انجام يکي از حقوق واجب آن عاجز و ناتوان مي‌باشد، براي او حلال نيست با زني ازدواج کند مگر اين‌که حال خود را براي او بيان کند و توضيح دهد، يا اين‌که قدرت خويش را ببيند که مي‌تواند حقوق واجب او را به جاي آورد، و همچنين برشوهر واجب است که اگر داراي نقصي باشد و او را از تمتع باز دارد که اين نقص را با زن در ميان بگذارد، آنگاه به نکاح مبادرت ورزد تا موجب فريب زن نگردد و زن فريفته نشود. و جايز نيست که مرد زن را با ذکر نسب ادعايي و ثروت و مال وصفت دروغين فريب دهد و با اين دروغ‌ها او را به ازدواج با خويش تشويق کند و همچنين برزن نيز واجب است که عيوب و نواقص خود را پيش از ازدواج براي مرد بيان کند و توضيح دهد که او نمي‌تواند حقوق واجب برخود را انجام دهد يا او داراي عيب و نقص است که مانع تمتع شوهر مي‌شود از قبيل: جنون جذام يا بيماري خاص زنانه و امثال آن براي زن نيز جايز نيست که مرد را بفريبد، همان گونه که فروشنده کالا نيز موظف است عيوب کالاي خويش را به خريدار بگويد. هرگاه يکي از زوجين در همسر خويش عيبي يافت، مي تواند ازدواج را فسخ کند اگر عيب در زن باشد شوهر ازدواج را فسخ نمايد وهرديه پرداختي را باز پس مي‌گيرد، چون روايت شده‌است که پيامبر(ص) با زني از بني بياضه ازدواج کرد، سپس دريافت که در او بيماري پيسي وجود دارد لذا او برگرداني و ازدواج را بهم زد و گفت: «شما تدليس و فريب کاري و عيب پوشي گرديد.»(16)

د) ازدواج مکروه

در صورتي‌که مرد در امر زناشويي و هم بستري و پرداخت هزينه و نفقه زن نتواند از عهده برآيد به گونه‌اي که ضرر وزياني به زن وارد نيايد به علت اين‌که زن بي‌نياز و ثروتمند بوده وچندان رغبتي و ميل قوي به وي نداشته‌باشد در اين صورت ازدواج مکروه مي‌باشد و اگر اين ازدواج موجب ترک اطاعت خدا و يا موجب ترک اشتغال به تحصيل دانش گردد، کراهت آن شدت مي‌يابد و بسيار ناپسند است.

و) ازدواج مباح

هرگاه موانع شرعي در ازدواج وجود نداشته‌باشد، آنگاه ازدواج مباح مي‌باشد و انجام و عدم انجام آن مساوي است.(17)

مبحث سوم

تشويق و ترغيب به ازدواج

اسلام به صورت‌هاي گوناگون مردم را به ازدواج  وهمسرگزيني تشويق کرده‌است و ازدواج از جمله سنن و راه و روش انبيا و رهنمود پيامبران معرفي شده‌است. بديهي است که پيامبران خدا پيشواياني هستند که بهره‌گيري از رهنمودهاي‌شان بر ما واجب مي‌باشد.

اسلام که هماهنگ با آفرينش گام بر مي‌دارد، نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و موثري دارد از جمله حديث معروف پيامبر(ص) است:«تناکحوا و تناسلوا  تکثروا فاني اباهي بکم الامم يوم القيامة.»

ترجمه: ازدواج کنيد تا نسل شما فزوني گيرد که من با فزوني جمعيت شما حتا با فرزاندان سقط شده، در قيامت به ديگر امت‌ها مباهات مي‌کنم.(6)

و در حديث ديگر از آن حضرت‌(ص) مي‌خوانيم: «من تزوج فقد احرز نصف دينه فليتق الله في النصف الباقي.»

ترجمه: «کسي که همسر اختيار کند، نيمي از دين خود را محفوظ داشته، و بايد مراقب نيم ديگر باشد.» (7)

ازدواج عبادتي است که انسان نصف دين خود را با آن تکميل مي‌کند و موجب مي‌شود که انسان با نيکو‌ترين حال و پاک‌ترين وضعيت خداي خود را ملاقات کند، انس گويد پيامبر(ص) گفت هرکس را خداوند زن شايسته روزي کند او را بر نيمه دينش اعانت و ياري کرده‌است پس او خود بکوشد تقواي خدا را پيشه کند تانيمه ديگرش را نگه‌دارد.

چرا که غريزه جنسي، نيرو مندترين غرايز انسان است که به تنهايي با ديگر غرايز برابري مي‌کند، و انحراف آن نيمي از دين و ايمان انسان را به خطر خواهد انداخت.

در حديث ديگري از پيامبر(ص) مي‌خوانيم: «شرارکم عزابکم» «بدترين شما مجردانند.»

به همين دليل در آيات مورد بحث، و همچنين روايات متعددي مسلمانان تشويق به همکاري  در امر ازدواج مجردان، و هرگونه کمک ممکن به ازدواج کنندگان شده‌‌است.

محبث چهارم

ماهيت وارزش ازدواج

نکاح اساساً يک قرارداد غير مالي است هر چند که پاره‌اي آثار مالي برآن مرتبط است، آثار مالي نکاح جنبه تبعي و فرعي دارد و از اين رو نکاح را از صورت يک قرداد غير مالي خارج نمي‌کند مهر که ممکن است ضمن نکاح و با يک قرارداد تبعي تعيين شود جز و ماهيت نکاح نيست. نکاح حتا بدون تعيين مهر هم صحيح است و در اين صورت پس از نزديکي مهرالمثل به زن تعلق مي‌گيرد ساير آثار مالي نکاح (ارث و نفقه) هم ناشي از توافق طرفين، برخلاف آن از درجه اعتبار ساقط است بنابراين نکاح دايم، که هدف آن تشکيل خانواده و شرکت در زندگي است، قراردادي اساساً غير مالي است و از اين رو چه بسا قواعد معاملات (قراردادهاي مالي) در مورد نکاح قابل اجرا نيست.

از آنچه در باره اهميت خانواده گفته شد، ارزش فردي و اجتماعي نکاح که اساس تشکيل خانواده است آشکار مي گردد معهذا به جا است از اهميت نکاح در اين جا نيز به اختصار سخن گوييم:  نکاح يک سنت فطري ونهاد اجتماعي است. مصلحت فردواجتماع دراين است که زن و مرد پيمان زنا شويي ببندند و خانواده تشکيل دهد.

فايده فردي

نکاح مانع آلودگي فرد وغوطه‌ور شدن او در فساد مي‌شود. کسي که به تنهايي زندگي مي کند و از ازدواج مي‌گريزد دستخوش فساد و تباهي و بيماري است و نمي‌تواند  سلامت جسمي و روحي خود را حفظ کند.

ازدواج موجب آسايش و آرامش انسان و موجب دلبستگي به زندگي است.

 فايده اجتماعي

از لحاظ اجتماعي نکاح را ارزش فروان است جامعه‌اي سعادتمند مي‌شود که رابطه جنسي و توالد در آن منظم  به اساس صحيح استوار مي‌باشد

هسته مزکزي جامعه چنان‌که گفته شد خانواده است که با ازدواج تشکيل مي‌شود جامعه که افراد آن از تشکيل خانواده و قبول مسوليت‌ها شانه خالي مي کنند روي خوشبختي وترقي را نخواهد ديد. فرزندان  ناشي از نکاح و تربيت شده در خانواده هستند که مي‌توان در گرداندن چرخ‌هاي اجتماع و بهسازي اجتماعي واقتصادي به آنها اميد بست. بقاي نوع انسان به نحوي که شايسته او باشد فقط در پرتو ازدواج و روابط زن و مرد ميسر است ازدواج در توسعه اقتصاد يک ملت نيز موثر است، زيرا آناني که ازدواج مي‌کنند و خانواده تشکيل مي‌دهند فعاليت اقتصادي بيشتري از خود نشان مي‌دهند بيشتر و بهتر کار مي‌کند تا بتوانند زندگي خود و خانواده شان را به نحوي بهتري تامين کنند و اين در توسعه اقتصادي کشور نقش موثري خواهد داشت.(18)

مقدم بودن ازدواج بر حج

اگر کسي احتياج به ازدواج داشت و از آن نگران بود که با ترک ازدواج دچارزنا و ناشايست گردد آن را برحج واجب و مقدم مي‌دارد و اگر نگراني آن را نداشت حج را مقدم مي‌دارد و نيت به همه فرض‌هاي کفايي مانند تحصيل دانش وجهاد نيز حال چنين است که اگر با ترک ازدواج نگراني ارتکاب زنا برايش پيش آيد ازدواج را مقدم مي‌دارد در غير آن صورت فرض‌هاي کفايي مقدم هستند.(19)

مبحث پنجم

اعراض و انحراف ازدواج و سبب آن

از آن چه که تا کنون گفته شد، بر مي‌آيد که ازدواج بسيار اهميت دارد و کسي از آن بي‌نياز نيست و تنها چيزي که مي‌تواند مانع ازدواج گردد به قول حضرت عمر خطاب عجز و ناتواني و فجور مي‌باشد و معلوم گرديد که رهبانيت و ترک ازدواج و عزلت و گوشه‌گيري دراسلام نيست وبديهي است که اعراض وروي گرداندن از ازدواج موجب از دست رفتن منافع و مزايايي بسيار مي‌گردد و اين کافي است که جماعت مسلمانان را برآن دارد که تلاش کنند و اسباب و وسايل آن را مهيا سازند و آن را براي مردم ميسر و سهل و ساده کنند تا مردان و زنان به موازات هم از آن برخوردار گردند ولي متاسفانه در جهت عکس آن عمل مي‌شود و خانواده‌هاي بسياري هستند که از اين  اسلامي و منش پاک آن بيرون رفته‌اند و در راه آن دشواري‌ها و سختي‌ها و قيد و بندها و گرانه‌هاي فراوان به وجود آورده‌اند که سببب شده‌است مردان و زنان بسياري در معرض رنج مجرد بودن قرار گيرند و از اين رنج در عذاب باشند و سرانجام به انحرافات و روابط پست نامشروع کشانده شوند. پديده اشکال تراشي و عواقب بدي که ناشي از مشکلات ازدواج است درجوامع روستايي کمتر ازجوامع شهري به چشم مي‌خورد، چون زندگي جامعه روستايي هنوز از اسراف و پيچيده‌گي‌هاي زندگي شهر به دور است به استثناي بعضي از خانواده‌هاي بسيار مرفه و ثروتمند در حالي‌که زندگي جامعه شهرنشين روز به روز پيچيدگي بيشتري مي يابد و سخت‌‌تر و دشوارتر مي‌گردد که قسمت اکثر اين مشکل و دشواري‌ها ناشي از مهريه و مصرف‌هاي سرسام‌آور و سنگين و هزينه‌هاي کمرشکن و طاقت فرسا است که مرد نمي‌تواند از زير بار آن کمر راست کند.

اين را هم نبايد فراموش کرد که تقابل فرهنگ‌هاي مدرن و با فرهنگ‌هاي بومي هم گاهي باعث ناهنجارهاي اجتماعي مي‌شود و در جامعه مشکلات اخلاقي را بار مي‌آورد. از جمله شيوه لباس پوشيدن و رفتار اجتماعي زنان در جامعه، اعتبار اخلاقي زنان را مورد شک و ترديد مردان قرار مي‌دهد و اين امر ممکن باعث شود تا مردان از ازدواج صرف نظر کند.

آنچه در خوشبختي خانواده بيشتر از قانون موثر مي‌باشد اخلاق است، زن و شوهر بايد با صفا و صميميت و وفاداري باهم زندگي کنند و از کمک به يکديگر و اشتراک مساعي دريغ نورزند و گذشت و فدا کاري داشته‌باشند، تا کانون خانوادگي را هميشه گرم و سعادتمند نگاهدارند. اگر زن وشوهر هميشه بر سر حقوق و تکاليف قانوني خود نزاع کنند و هر روز براي رفع اختلاف به مقامات قضايي رجوع نمايند، بي‌شک نمي‌توانند با خوشي و خوشبختي زندگي کنند و فرزندان خوشبخت و شايسته به جامعه تحويل نمايند پس خانواده بايد بيش از هر چيز پاي بند اصول و مباني اخلاقي باشد. توسل به اجراي حقوقي و رجوع به مقامات قضايي به هنگام ضرورت به عنوان آخرين علاج بايد مورد استفاده واقع شود.


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 18:19 | |







تست :آیا فردی خوشبخت هستید؟

تست :آیا فردی خوشبخت هستید؟                    
     
           اگر می‌خواهید بدانید واقعا انسان خوشبختی هستید یا نه، یک راه ساده‌اش این است که به آزمون زیر نگاهی بیندازید و در هر سوال، گزینه‌ای را که بیشتر با رفتار و روحیات شما سازگار است، انتخاب کنید و بعدش تفسیر آزمون را بخوانید....

احساس خوشبختی رابطه مستقیمی با انواع رفتار شما دارد.

وقتی که می‌خوابم...

1) مجبورم صبح زود با صدای زنگ بیدار شوم. در واقع شب‌ها آن‌قدر خسته‌ام که فورا خواب‌ام می‌برد. صبح‌ها هم به زور از جا بلند می‌شوم.

2) صبح‌ها قبل از آنکه ساعت زنگ بزند بیدار می‌شوم. خواب خوب و آرامی دارم.

3) معمولا صبح چند بار ساعت زنگ می‌زند تا بخواهم از جا بلند شوم. روزهای تعطیل را هم تا لنگ ظهر می‌خوابم.



اگر بخواهم تعریفی از یک روز کاری‌ام داشته باشم، باید بگویم که ...

1) یک روز پراسترس و پر از فشار کاری که مانع آرامش است.

2) یک روز پرمشغله اما دوست‌داشتنی که البته در لابه‌لایش می‌شود زمانی را هم به خود اختصاص داد.

3) یک روز وحشتناک، مثل همه روزهای کاری، که آدم همیشه آرزوی رسیدن آخر هفته را می‌کند.



وقتی با کسی تصادف می‌کنم...
1) برای یکی دو دقیقه از داخل برآشفته می‌شوم و زیر لب غرغر می‌کنم.

2) معمولا نادیده می‌گیرم.

3) عصبانی و از ماشین پیاده می‌شوم و گاهی کارم به دعوا می‌کشد.



در رابطه با تعهدات مذهبی و اجتماعی‌ام باید بگویم که ...

1) هر از چندگاهی وقتی را به آنها اختصاص می‌دهم.

2) برای آنها ارزش زیادی قایل هستم.

3) اصلا وقت فکر کردن به آنها را ندارم.



     


 

 

 



تفسیر آزمون

اگر شما اکثرا گزینه 1 را انتخاب کرده‌اید،
یعنی زندگی چندان باب دل شما نیست اما کم‌وبیش از آن راضی هستید. درواقع، خیلی زیاد برای رفع مایحتاج زندگی‌تان تلاش می‌کنید و استرس زیادی به شما وارد می‌شود. بهتر است چند راهکار ساده ضد استرس را یاد بگیرید و با پیاده‌سازی آنها آرامش گمشده‌تان را بازیابید.

اما اگر اکثرا گزینه 2 را انتخاب کرده‌اید،
یعنی احساس خوشبختی می‌کنید و توانسته‌اید با زندگی صلح کنید و از آن لذت ببرید؛ گرچه گاهی اوقات شاید زندگی برای‌تان خسته‌کننده ‌شود. اما تقریبا می‌توانید مطمئن باشید با روشی که در پیش گرفته‌اید هرگز به بیماری‌های قلبی‌عروقی دچار نمی‌شوید.

و اما اگر اکثرا گزینه 3 را انتخاب کرده‌اید،
یعنی رنج تمام عالم روی دوش شماست. مدام دچار استرس و تنش هستید و از بی‌خوابی رنج می‌برید. احتمال ابتلای شما به پرفشاری خون، چاقی و دیگر ناراحتی‌ها بالاست. اولویت برای شما مثبت نگاه کردن به دنیا و داشتن کمی احساس شادی است. زندگی را اینقدرسخت نگیرید


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 17:58 | |







love






[+] نوشته شده توسط ابوذر در 16:27 | |







عکسهای عاشقانه.







[+] نوشته شده توسط ابوذر در 16:19 | |







10 اشتباهی که برای برگرداندن عشقتان باید سریعآ کنار بگذارید

اگر شما هم به‌تازگی رابطه‌تان به هم خورده است، این مقاله را بخوانید...

اگر می‌خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند نکته مهم برایتان داریم که سعی می‌کنیم با سرعت هرچه تمام‌تر برایتان بازگو کنیم که زیاد وقتتان را نگیرد.

شاید بد نباشد که اول یک چیزی درمورد خودم بگویم. من عادت داشتم که همیشه اشتباهات بزرگی در روابطم مرتکب شوم... وقتی می‌خواستم یک نفر را به رابطه برگردانم کارهای افتضاحی می‌کردم. با گذشت زمان خیلی چیزها یاد گرفتم، موفقیت‌های زیادی پیدا کردم و الان سعی می‌کنم به بقیه دخترها و پسرها هم کمک کنم چطور عشقشان را به رابطه برگرداند.

واقعاً اینقدر وقت نداریم که من همه تاریخچه زندگیم را برایتان تعریف کنم. به‌خاطر همین سریع سر اصل مطلب می‌روم.





الان باید روی یک آمار دقیق و عمده تمرکز کنیم.

کسانی‌که در غم و اندوه به هم خوردن رابطه‌ای هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقاً برعکس آنچه که باید بکنند را انجام دهند. به همین خاطر همه تلاشم این است که قبل از اینکه صدمه جبران‌ناپذیری به رابطه‌تان بزنید راهنماییتان کنم.

در هر فاجعه‌ای، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است.

رابطه شما هم از این امر مستثنی نیست. ممکن است رابطه‌تان یک مشکل اساسی داشته باشد که باید برطرف شود اما بعداً هم می‌توانیم به آن بپردازیم. الان باید خونریزی را بند بیاوریم.

برنامه این است. می‌خواهم یک توصیه رک و پوست‌کنده بکنم.

اولین کاری که باید بکنید این است که دیگر طوری رفتار نکنید که انگار عشقتان از نظر بیولوژیکی دیگر هیچ تمایلی به شما ندارد.

این یعنی ضعیف، منفعل و بیش ‌از حد حرف‌گوش‌کن هستید. به دلایل بیولوژیکی و تکاملی که الان نمی توانیم توضیحشان دهیم، زن‌‌ها دنبال مردهای قوی‌ای هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند. و مردها به‌هیچ‌وجه به ز‌ن‌هایی که به آنها اجازه می‌دهند هرکاری که می‌خواهند بکنند، احترام نمی‌گذارند (این یعنی از روی عادت مورد خیانت قرار می‌گیرید).

می‌دانم که خیلی سخت است بعد از به هم خوردن رابطه ظاهرتان را طوری نشان دهید که قوی هستید اما این کار واقعاً حیاتی است.

برای متوقف کردن آسیب‌ها خیلی سریع با 10 اشتباه شروع می‌کنیم:



10 اشتباهی که به طرفتان ثابت می‌کند تصمیم درستی گرفته است

افرادی که صدمه می‌بینند معمولاً کسانی هستند که می‌گویند نمی‌خواهند بازی کنند. این خیلی بد است. مسئله این است که این بازی انجام می‌شود چه بدانید که نوبت شماست یا نه. زن و مردها بطور مداوم همدیگر را آزمایش می‌کنند تا ببینند طرف مقابلشان فرد خوبی برای ادامه دادن رابطه با او است یا نه. اگر نخواهید بازی کنید، از همه چیز دور می‌افتید. با ترک این 10 اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزشش را دارید.



اشتباه 1: بیش ‌از ‌حد مهربان بودن و تصور اینکه این عمل باعث می‌شود برای همه مورد خوبی به حساب بیایید

نباید اینقدر راحت هرچه طرفتان می‌گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه‌تان عالی باشد.

اینطوری درموردش فکر کنید. در همه داستان‌های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد، درست است؟ در فیلم جنگ ستارگان هم آدم‌های خوب بودند و هم آدم‌های بد. این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسائل می‌شود. و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته‌کننده خواهد شد.

خیلی مهربان و خوب بودن یعنی خیلی منفعل، بی‌اعتماد به خود، مضطرب و قابل پیش‌بینی هستید. این خسته‌کننده است.

دوست دارید شعله عشق رابطه‌تان را روشن کنید؟ یادتان باشد که برای روشن کردن شعله آتش، اصطکاک لازم است. پس روی حرف خودتان بایستید.



اشتباه 2: اینکه بخواهید با دلیل و منطق طرفتان را وادار کنید به رابطه برگردد

نمی‌توانید با بحث منطقی رابطه‌تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید اما برای طرف مقابلتان نمی‌توانید.

نمی‌توانید یک نفر را قانع کنید دوستتان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به آن طریق عمل نمی‌کنند.

قلب انسان‌ها واکنشی است نه منطقی. پس به‌جای اینکه با بحث منطقی طرفتان را برگردانید، کارهای دیگری هست که می‌توانید انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.



اشتباه 3: عجز و لابه کردن

امیدوارم که شما اینطوری نباشید...

خیلی‌ها برای نگه داشتن طرفشان دست به عجز و لابه می‌زنند، "خواهش می‌کنم نرو، هرکاری که بخواهی برایت می‌کنم..."

به هیچ‌ وجه اینکار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد.

این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه طرفتان قرار بگیرد، شما را ترک می‌کند. هیچ‌وقت برای برگرداندن او التماس نکنید.



اشتباه 4: بمباران کردن طرفتان با گل و هدیه

تابحال شنیده‌اید، "عشق من را نمی‌تونی بخری!"

شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، برای شما جذابیت نمی‌خرند.

درواقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. اینکار به طرفتان می‌گوید که فکر می‌کنید به اندازه کافی خوب نیستید که روی خوبی‌های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خودتان برای او هدیه می‌خرید. هیچ‌وقت اینکار نکنید، هیچ‌وقت!



اشتباه 5: هر 5 دقیقه یکبار بگویید "دوستت دارم"

افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند تند به طرفتان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خیلی‌وقت‌ها به اشتباه فکر می‌کنند که هروقت طرف مقابل بفهمد که چقدر دوستش دارید، کم‌کم از شما دور می‌شود. این اشتباه است! دلیل دور شدن وی این نیست.

خسته کردن طرفتان با دوستت دارم‌ها چندان کار رمانتیکی نیست. و باوجود آنچه تصور می‌کنید، اینکه بگویید، "من واقعاً واقعاً دوستت دارم" چیزی نیست که او دوست دارد بشنود.

احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان می‌دهد که گدای عشق و محبت هستید.



اشتباه 6: تفاوت‌های جنسی را فراموش نکنید

خیلی وقت‌ها افراد نمی‌توانند نظر جنس‌مخالفشان را به خود جلب کنند چون کارهایی می‌کنند و طوری رفتار می‌کنند که نظر خودشان و هم ‌جنسانشان را جلب می‌کند.

منظورم این نیست که شما همجنس‌باز هستید یا اینطور رفتار می‌کنید.

منظورم این است که مردها و زن‌ها به چیزهای مختلفی جذب می‌شوند. نمی‌توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید.

مثلاً مردها بیشتر جذب ظاهر زن‌ها می‌شوند درحالیکه برای زن‌ها بیشتر شخصیت مردها مهم است.

این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن‌ها نباید سعی کنند آدم‌های خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاشتان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف‌مقابلتان جذاب است بیشتر کار کنید.



اشتباه 7: همه قدرت را به طرفتان بدهید

طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک می‌کند انگار زندگیتان به پایان رسیده است. اینکار همه قدرت را به او می‌دهد و باعث می‌شود شما یک بدبخت بیچاره به‌نظر برسید که هرکس می‌تواند راحت دور بیندازدتان. این چیز جالبی نیست و فقط تازمانی ادامه پیدا می‌کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می‌خواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.

اگر می‌ترسید که احترامتان را نزد او از دست داده باشید، ناراحت نباشید، می‌توانید آن احترام را دوباره برگردانید.



اشتباه 8: دام ظاهر و پول

فرهنگ ما طوری است که همه تصور می‌کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت امر این است که مردم ما اینقدر کوته‌بین نیستند. مخصوصاً وقتی رابطه‌ای نزدیک با طرف مقابل داشته باشید.

ظاهر و پول نمی‌توانند پایه و اساس یک رابطه پایدار را بسازند. این‌ها فقط مثل پرده خانه می‌مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می‌زند.

بعضی‌ها اشتباه کرده و می‌گویند، "فوقش اینقدر پول از دست می‌دهم اما باز او را به‌دست می‌آورم."

نه! باید وارد عمل شوید. با کنار گذاشتن 10 اشتباهی که عنوان می‌کنیم و بعد به‌کار بستن نکاتی که در قسمت تکالیف می‌گوییم، برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.



اشتباه 9: درک اشتباه نشانه‌ها

وقتی طرف‌مقابلتان می‌خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه‌ وجود دارد. اما باید این نشانه‌ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به‌موقع و طوریکه آنها دوست دارند به آن نشانه‌ها واکنش دهید.

این مورد کمی سخت می‌شود. اما می‌توانید درمورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید، مخصوصاً درمورد دینامیک‌های مرد و زن و روابط عاشقانه.

وقتی اطلاعاتتان در این زمینه زیاد شد، آنوقت می‌توانید با نشان دادن علامت‌های خاص خودتان، شروع به تاثیرگذاری و گرفتن کنترل هر رابطه‌ای کنید.



اشتباه 10: کمک نگرفتن

خیلی‌ها با اشتباهات مختلفی که پشت‌سرهم مرتکب می‌شوند، رابطه‌شان به‌طور دردناکی به‌هم می‌خورد. در اینگوه مواقع اکثر افراد نمی‌دانند چه باید بکنند. اما برای به‌دست‌آوردن و برگرداندن دوباره طرفتان یک راه درست و یک راه اشتباه وجود دارد.

ممکن است موجب ناراحتی بعضی شود اما اگر وقت بگذارید و کمی درمورد روان‌شناسی و نیازها و امیال پایه‌ای انسان مطالعه کنید، می‌‌توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید.

اما باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید. شما با خواندن این 10 اشتباه قدم اول را برداشته‌اید، الان دیر وقتش است که سراغ تکالیفتان بروید.



همین الان دست از همه این اشتباهات برداشته و جلوی صدمه بیشتر را بگیرید...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:39 | |







تصاویر متحرک عاشقانه

 




























 


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:21 | |







از غمش ناله کنان میخوانم




انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...


شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه اما


معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي ! تو اين کلمه


کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد! تنهايي ،


چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه روحي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛هق هق شبونه ؛


افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... ! براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون ميادو خيلي راحت


روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحملکرد تا معاني شون فهميد و درست درک کردمتنفرم


از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم از انتظار ...


از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم این کلمه ای


که همه ازش دم میزنن ولی هیچ کس بهش عمل


نمیکنه ! فقط شده یه کلمه کلیشه ای!


هر کی ارزش این کلمه کلیشه ای و نداره ...


انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار !!!


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:14 | |







هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شدم

صبر کردن دردناکه



و فراموش کردن دردناک تر


ولی دردناک تر اینه که ندونی باید


صبر کنی یا فراموش




هر بار کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شدم

اونقدر که ترس از گرفتن دست کسی دارم

ترس از گم شدن ندارم.....

یکی محبت می کنه و یکی ناز می کنه !اونی که ناز می کنه همیشه

محبت می بینه اما اونی که محبت می کنه همیشه تنهای تنهاست


آموخته ام كسی كه یادم نكرد من یادش كنم

شاید او تنها تر از من باشد


ازمرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما
بمیرد .

وقتی با 1 انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخرش


میکنی اگه خوب به دستت دقت کنی 3 تا انگشتت به سمت خودته

لازمه ی خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست، بلکه حذف کردن

افکار کهنه است، افکاری که به هیچ دردی نمی خورند

هرگز در مسیر پیموده شده گام برندارید، زیرا این راه تنها به همان


جائی می رسد که دیگران رسیده اند

برایت سنگ تمام گذاشتم، افسوس که نمی دانستم با همان سنگ

ها نابودم می کنی !!

دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه

… غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در




چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:10 | |







برمیگردی و نگاه میکنی

دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟
دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکنی؟
دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی حتی اگر بره و همه چیزو با خودش ببره...
حتی اگر از اون فقط های های گریه ی شبانت بمونه و عطر اخرین نگاهش... حتی اگر بعد از رفتنش پیچک دلت به شاخه نازک تنهایی تکیه کنه دیدی؟هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسی از کنارت رد میشه که بوی عطرش رو میده چه حالی میشی؟
بر میگردی و به اون رهگذر نگاه میکنی تا مطمئن بشی خودش نبوده...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:6 | |







زورکی نخند عزیزم

می دونم اومدی بازی ، نمی خوام تو این آخرین بازی زندگیم ، ببازی ، خودتو راحت كن و فكر كن كه جبران

گذشتست ، اومدی بشكنی بشكن ، از من ساده چی مونده ؟ قبل تو هر كی بوده تموم تار و پود و

سوزونده ، تو هم از یكی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه ، بیا این تو و دل و باقی احساسی كه مونده ،

دل ما اونقده پارست ، موندنش مرگ دوباره است ، آسمون سینه ی ما خیلی وقت بی ستارست ، همینی

كه باقی مونده ، واسه دلخوشیه تو ، بشكن ، تیكه تیكه هام رو بردن ، آخرینشم تو بكن و ببر ، یقتو نمی

گیره هیچ كس آخه من اینجا غریبم ، بزن و برو عزیزم مثل هر كس كه زد و برد ، طفلی این دل كه همیشه

به گناه دیگرون مرد ، نفرتت رو از غریبه سر یك غریب خراب كن ، خنده ی كوتاهمم رو بیا گریه كن ، عذاب

كن ، مهمم نیست كه چه جرمی یا گناهی داشت این دل ساده من ، باقی دلم یه مشت خاك ، همینم

میخوام نباشه ، عقده های یك شكست رو خالی كن سر دل من ، دیگه متروك مونده و سرد خاك پیر ساحل

من ، از نگاهات خوب می فهمم كه تو فكرت یه فریبه ...

بازی بسه پاشو بشكن من غریب و تو غریبه ...


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 12:1 | |







اس ام اس تبریکه ولنتاین

پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو عروسک اما امسال نمیدونم ولنتاین رو با کی جشن میگیری
.
.
.
هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتایت مبارک
————–
valentine
v victor of love
a adoring u
l love u
e every thing 4u
n need u
t thinking of u
i i miss u
n nothing but u
————–
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰ ۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۷۷ ۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۷۷۷ ۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰
۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰
۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰ولنتاین مبارک۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷
۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷۷۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
————–
به علت حضور گشت ارشاد در مراسم ولنتاین ، مراسم دیدار خواهران و برادران بصورت جدا در دو نوبت صبح و بعد از ظهر انجا میگردد
————–
عربستان و بسیاری از کشورهای عربی فردا را ولنتاین اعلام کردند
————–
سلام درسته که نشد برات خرس و قلب بخرم اما این اس ام اس رو برات بفرستادم تا بدونی همیشه دوست دارم ولنتاین مبارک
————–
اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی. اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک
————–
امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم
————–
میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه
عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک
————–
نمیگم دوستت دارم
نمیگم عاشقتم
میگم دیونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیونست
————–
قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق
مرا در خود کشیدی برمودای من !!!
www.ir4u.ir
————–
ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست
جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست
————–
بهترین لحظه، لحظه ایست که فکر کنی فراموشت کردم، بعد ۱ اس ام اس از طرف من بیاد که توش نوشته میمیرم برات !
ولنتاینت مبارک !
————–
یادته بهت گفتم که خشت دیوار دلتم، تو هم منو شکستی
ولی اشکالی نداره، حالا خاک زیر پاتم !
————–
با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بیدارم . عشق من دست تو یعنی خورشید. گرمی دست تو را کم دارم . . .
————–
قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری
از اون موقع به بعد تو شدی تمومه لحظه هام . . .
————–
عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم واز خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود
تو را دیدم. پرستیدم . شکستم
————–
زندگی عشق است افسانه نیست آنکه عشق راآفرید دیوانه نیست
————–
من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو.
————–
ز;ندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر…
————–
هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت….هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت….پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت…
————–
م;یدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل ” ب ” برات میمیرند، مثل ” د ” دوستت دارند، مثل ” ع ” عا شقت میشوند، مثل ” م ” منتظر می مونند تا یه روز مثل ” ی ” یارت بشن.
————–
حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی…
————–
مهم نیست ولنتاین یا سپندار مذگان
هر دوبهانه اند برای اینکه به تو بگویم
.
.
.
.
بی بهانه دوستت دارم
————–
شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش: من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی
————–
مهر یه چیزیه مهربونی یه چیز دیگه، عشق یه چیزیه عاشق شدن یه چیز دیگه، قلب و دل یه چیزیه اما توی قلب تو جا شدن یه چیز دیگه
————–
آسمونتم می توانی همیشه بارونو تو چشمام ببینی. زمین مال زمین خوارها ،فضا مال فضا پیماها ، فقط تو مال من
————–
همه زندگی فقط ۳روزه : اومدن – بودن – رفتن . من خودم نخواستم بیام ولی خودم می خوام که باشم اونم فقط به خاطره تو وقتی هم که دیگه نباشی منم میرم
————–
زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد… آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد
————–
مبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت را می بویم مبادا شعله ای در آن نهان باشد
————–
گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری
————–
باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد
————–
دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت
————–
روز اول شوخی شوخی جدی شد شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود و جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو
————–
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام
————–
آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد
و من هرگز نمی توانم کسی را که به او لبخند نزده ام از ته دل دوست داشته باشم


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:57 | |







شعری تقدیم به پنجره

 

نگاه تو چقدر معصومانه است نازنینم....

یك پنجره برای دیدن
یك پنجره برای شنیدن
یك پنجره كه مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد
و باز می شود بسوی وسعت این مهربانی مكرر آبی رنگ
یك پنجره كه دست های كوچك تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های كریم
سرشار می كند و می شود از آنجا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان كرد
یك پنجره برای من كافیست.


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:47 | |







گناه

من عاشق ان...
من عاشق ان دیده چشمان سیاهم...
بیهوده چه گویم...
که پریشان نگاهم...
گر...
گر مستی چشمان سیاه تو گناه است...
من طالب ان مستی...
خواهان گناهم...!!!
گر ...
گر یاد چشمانت کردن خطاست...
به تکرار باران خطا میکنم



                                                             عاشق باش حتی اگر عاشقی گناه است


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:45 | |







قول

به تو قولی دادم

که(به تو فکر کنم))

تو بدان من سر قولم هستم؛


به تو قولی دادم

که(وفادار باشم))

تو بدان من سر قولم هستم؛


به تو قولی دادم

که(کنارت باشم))

تو بدان من سر قولم هستم؛


به تو قولی دادم

که(پناهت تکیه گاهت و امیدت باشم))

تو بدان من سر قولم هستم؛


تا که من چشم گشودم دیدم؛

تو کنارم هستی

تو پناهم هستی

تو امیدم هستی

تو به فکرم هستی

تو وفادار تر از من

تکیه گاهم هستی.


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:44 | |







اس ام اس های زیبا برای خدا حافظی

این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم

سخت ولی من میتونم، سخته ولی من میتونم / این جمله انقدر میگم تا فراموشت کنم



☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس دوری را میدیدم، اکنون شد آنچه نباید میشد، خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

تو که میدانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم پس چرا!…….. زودتر از تکه تکه شدنم، جوابم نکردی برای ………. خداحافظی خیلی دیر بود ………. خیلی دیر

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمیارد / و باران ناامیدی بر سرم یکریز میبارد

چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟ / چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

خداحافظ، توی ای همپای شب های غزل خوانی / خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشه، قبول لااقل این نکته را بدان: آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم در سینه می تپید دلم بود نامهربان، خداحافظ

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

روزی صدبار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

پرستو ها چرا پرواز کردند / جدایی را چرا آغاز کردند،

خوشا آنانکه دلداری ندارند / به عشقو عاشقی کاری ندارند

خداحافظ برای تو رهایی / برای من فقط درد جدایی

خداحافظ برای تو چه آسان / ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

خدانگهدار عزیزم اما نمیشد باورم / توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم، آخه چطور دلم بیاد / چشاتو گریون ببینم

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

میرم ولی اینو بدون / چشم انتظارت میشینم

میرم ولی گریه نکن / نذار از عشقت بمیرم

بزار تو اوج بی کسی / با عکست آروم بگیرم


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:39 | |







باید برم... باید برم....

باید برم... باید برم....

 

لالای لالالالالا لالالا  لالای لالالالالا لالالا
لالای لالالالالا لالالا  لالای لالالالالا لالالا

یه روزی از همین روزا میرم یه جای بی نشون
یه جا که پیدام نکنی بشی واسم بلای جون
تو می دونی دستای تو سرده بدون دست من
باید که از اینجا برم تا نبینی شکست من
چشمای تو مونده به در با تنهایی ات سر می کنی
گاهی به یاده خنده هام گونه هاتو تر میکنی
 


لالای لالالالالا لالالا  لالای لالالالالا لالالا
لالای لالالالالا لالالا  لالای لالالالالا لالالا

باید برم باید برم اینجا وفا نداره
خاطره هام حتی واسم دیگه صفا نداره
باید برم تنها بشی ابره چشمات بباره
فکر نکنم که اون دلت بی ن دووم بیاره
منکه دیگه حوصله ی گذشته هامم ندارم
تو این شبا که بی کسم بازم تورو کم ندارم

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:36 | |







خیلی سخته

خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه....
خیلی سخته عزیز ترین کست ازت بخواد فراموشش کنی....
خیلی سخته سالگرد اشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری...
خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی به خاطرش زنده ای...
خیلی سخته که غرورت رو به خاطرش بشکنی..
بعد بفهمی دوست نداره..
خیلی سخته همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی...
اما اون بگه :دیگه نمی خوامت


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:34 | |







روزی مرا ترک خواهی کرد

روزی مرا ترک خواهی کرد

وبه سادگی یک خواب دور خواهی شد

از آسمان آبی مرا خواهی گرفت

ودر روزهای جهنمی خواهی سوزاند

روزی تصویر مرا خواهی برد

و از اشک من ابدیت خواهی ساخت

من روزی تو را در انزوای خویش

زمزمه خواهم کرد

ودرتمام ثانیه ها از تو یاد خواهم برد

و بی تو به تنهایی به ماه خیره خواهم ماند

روزی بی تو خسته از این زمانه خواهم شد

و با تمام غرور

از جدایی شکست خواهم خورد

و بیش از نفسهایم تو را آرزو خواهم کرد

توروزی از من دور خواهی شد

همچو برگی از درخت

با دست باد خواهی رفت

و در جایی دور از من خواهی نشست

و من روزی با هر آنچه از من برده ای

بی تو به تنهایی در سوگواری عشقمان خواهم گریست.

 


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:31 | |







شبی در امتداد سحر

شبی تاریک و پر سکوت در اتاقم تنها تر از همیشه....نا امید از فردایی روشن...بازم نقش چشمات در خیالم....تنها جایی که با تمام بی قراریهام احساس ارامش میکنم...
خاطرات با تو بودن در حال رفت و امد از ذهنم هستن....هنوز چشم به راهتم دیوونه....اخه چرا این نفسام تلخه واسم؟؟؟؟
ای کاش زود تر از موعد مرگ فرشته مرا به کام خویش می گرفت....واین روح خسته رو به اسمونا میبرد...هر جا باشه دیگه بدتر از اینجا که نیست....شاید اینجوری یه بار بمیرم...ولی الان همه لحظاتم شدن مردن و زنده شدن...
بذار حد اقل یکم از عشقمون بگم تا شاید خوابم ببره...یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچکی نبود...یک عاشقی بود که یک معبودی داشت...عاشفه دل خوش به وجود معبودش بودو پرستش اون بالاترین عبادتش بود....نمی دونست یه روز الهه اش میره دنبال سرنوشتش و اونو تنها میذاره....و هیچی جز یادش براش یادگاری نمیزاره..!!!!
نشنیدم چی گفتی....یه کم تند تر بگو...چی!!!روز های شادم داشتیم...خوبه!!!ولی میدونی چیه؟؟؟!!!اره این حرفتم باور میکنم....اره روزهای شادم داشتیم...ولی اینقدر روزهای غمگین داشتیم...که شادی های کوچیکمون لا به لای غمها گم شدن....!!!!!!!!!!


[+] نوشته شده توسط ابوذر در 11:28 | |